چنان که میدانیم درالگوی تثبیتشدهی عکاسی مستنداجتماعی به تعریف جامع و مشخصی نرسیدهایم.
این شکل از عکاسی مدام با گذر زمان و نگاه ما تغییر
کرده و هویت معین خود را شاید بتوان گفت از دست دادهاست. اما چند چیز روشن است؛ خواست عکاس، جلب نگاه و آگاه یبخشی به بیننده است. عکاس آرزوی رفع معضلات و تغییر شرایط اجتماعی
را دارد و این ممکن نیست مگر با مشارکت مای بیننده. نیتِ عکاس بیرون راندن نگرش انفعالی و
جایگزین کردن آن با فاعلی کنشگر است. در عکاسی مستند اجتماعی از این منظر چندان مجالی برای
تفسیر باقی نمیماند. تصویر واقعیت را چنان که هست پیش روی ما میگذارد. اگر هم جایی برای تفسیر
باشد معمولاً آن را با متن به حداقل میرساند. دخل و تصرف در تصویر جایی ندارد، او از جهان واقع،
تصویر یا بهتر بگوییم موضوعی را انتخاب میکند و با بُرش و حذف، جهانش را نشانمان میدهد.
اگر در عکاسی مستنداجتماعی با مجموعهای از تصاویر سروکار داریم تا روایتی را ارزانیمان کند
در عکس خبری معمولاً تک عکسی را میبینیم که یا در متنی جای گرفته است و یا متنی همراهیاش
میکند. عکاسی خبری تمرکزش بر لحظه است، بر اینجا و اکنون تا در کمترین زمان، خبری را به
صراحت منتقل کند. در عکاسی مستنداجتماعی این لحظه کِش میآید و صبر و حوصله میطلبد. هم
از عکاس و هم از ما. عکاسان زیادی هستند که به همین سیاق صبر پیشه کردهاند. از این صبرپیشگان
برای این شماره فاضل شیخ و نیوشا توکلیان را انتخاب کردهایم. هر دوی آنها در قالب عکاسی
مستن داجتماعی میگنجند، هر دو نه تنها عکس و نوشته و کتاب و سخنرانیها و کارگاههای آموزشی
متعددی را برگزیدهاند تا شاید نگاهمان را به تأمل و تأنی برانگیزند بلکه سعی کردهاند فضای میان مای
نگرنده و آنهای نگریسته را کم کنند. عکسهای این دو عکاس شاید به لحاظ صوری و مضمونی از
هم بسیار فاصله داشته باشند اما رسالتی مشترک آنها را به هم وصل میکند؛ هر دو خشونت و فقر و
بیعدالتی جنسیتی را دیدهاند اما خود را بر این موضوعات سوار نکردهاند. فاضل شیخ به کمک نور و
نگاه) یا عدم نگاه (وزاوی هیدید به آدمها غرور و شأن بخشیده است و نیوشا توکلیان با همین سه عنصر
فضایی معلق ساختهاست تا به جای آنکه قضاوت کنیم در این تعلیق همراه باشیم. داستان و روایت
جزء لاینفک کار هردوی این عکاسان است. شیخ داستان غمانگیز آدمها را بی آنکه نشان دهد شرح
میدهد، او سالها به هند و پاکستان و سومالی و کنیا و... سفر کردهاست نه برای آنکه داستانی را به
تصویر بکشد بل مردمانی را در تصویر نشان دهد که آن داستان را زندگی کردهاند. توکلیان در ایران
و سوریه و عراق و کلمبیا و... عکاسی میکند تا داستانهایی تکهتکه و موازی پیش رویمان بگذارد. او
این داستانها را میچیند تا هم خودش و هم ما در ساختن دوباره و چندبارهی آن سهیم باشیم.
یک چیز دیگر هم این دو عکاس را به هم پیوند میزند و آن نزدیکی بومی و فرهنگی عکسهایشان
برای مخاطب ایرانی است. این نزدیکی فرهنگی شاید مفری باشد تا هم اطرافمان را بهتر ببینیم و هم
خودمان را بیشتر بشناسیم.