28
شمایلنگاری / لُری اشنایدر اَدَمز / بتی آواکیان
این مقاله به بررسی رویکرد شمایلنگارانه (iconographic) در تحلیل آثار هنری میپردازد. نگارنده کانون توجه این رویکرد را محتوای آثار میداند و نه فرم آنها. او ابتدا مروری اجمالی دارد بر تأسیس مؤسسه علمی واربورگ (Warburg) و اهمیت و نقش این مؤسسه را در شکلگیری این رویکرد توضیح میدهد. اروین پانوفسکی از اعضای برجستهی این مؤسسهی علمی، از پیشگامان روششناسی شمایلشناسانه بود. پانوفسکی برای تفسیر آثار هنری به شیوهی شمایلنگارانه سه مرحله را از یکدیگر تفکیک کرد که شامل پیششمایلنگارانه (pre-iconographic)، شمایلنگارانه (iconographic) و شمایلشناسانه (iconological) است. نگارنده هر یک از این مراحل سهگانه در مطالعهی تصاویر را با ذکر مثالهایی توضیح میدهد. در کنار این رویکرد، رویکرد دیگری مرتبط با شمایل نگاری با نام شمایلشناسی (iconology) وجود دارد که دید کلانتری نسبت به مطالعهی آثار هنری دارد و هدف از آن بازسازی زمینههای دخیل در خلق اثر هنری است. ارنست گارمبریج از دیگر اعضای مؤسسه علمی واربورگ تمایز میان شمایلنگاری و شمایلشناسی را روشن میکند و نگارنده در بخشی از این مقاله به این موضوع میپردازد. او در ادامه میکوشد تا سه اثر هنری متعلق به سه دوره تاریخی و مکان مختلف اما با مضمون مشترک را با کمک رویکرد شمایلنگاری به صورت عملی تحلیل کند. این سه اثر عبارتند از: نقشبرجستهی تولد بودا (قرن دوم و سوم میلادی)، نقاشی تولد مسیح جوتو (1305)، و نقاشی فرزند خدا اثر گوگن (96-1895).