58
شرحی از هنر آلمان بین سالهای 1946 تا 1990 (به همراه سالشمار)
اگر تاریخ اساساً نقشی آموزشی داشته باشد، به عنوان مرجعی انتقادی است كه به ما میگوید چیزی كه میراث فرهنگی ما تا آن زمان درست و معتبر میپنداشته دیگر قابل دفاع نیست. در این صورت تاریخ به عنوان مرجعی عمل میكند كه نه به تقلید بلكه به بازنگری احتیاج دارد.
یورگن هابرماس
تاریخ آلمان و تجارب آن هنرمند را وادار میكند تا نقاشی[اش] را سرشار از چیزی وخیم، وجودی، و حتی زشت سازد.
گئورگ بازلیتس
یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی بعد از فروپاشی دیوار برلین ( ابتدای دههی 90) در نشریهی دی تسایت مقالهای نوشت با عنوان «امروز رها شدن از بار گذشته به چه معناست»، كه خود به مقالهی دیگری اشاره داشت با همین عنوان، بدون پیشوند «امروز»، که آدورنو در سال 1959 نوشته بود. «گذشته»ای که در این دو مقاله به آن اشاره میشود، دورهی دوازدهسالهی ناسیونالـ سوسیالیسم یا همان حاکمیت هیتلر در آلمان است. 1945 در واقع گسستی در تاریخ آلمان مدرن و به تعبیری نقطهی پایانی بر تمامی درگیریهای فرهنگی و سیاسی و سوداها و تمناهای حدود صدوپنجاه سال پیش از آن در جهت پیریزی آلمانی قدرتمند و وحدتیافته بود كه كل آنچه هویت یا فرهنگ آلمانی تلقی میشد در قالب موجودیتی سیاسی در آن تعین یافته باشد. ...