10
سنت، مدرنیته، حافظهی تاریخی / آریاسپ دادبه
«هنرمندان همواره در چارچوب قراردادهای تاریخی خود کار میکنند [...] اما زمانی که سنتی و قراردادی در جامعه رایج نباشد هنرمندان در فضایی بیکران در میان انبوه "اطلاعات و تصاویر" گنگ و گمگشته خواهد ماند. اطلاعات و تصاویری از هزاران سنت هنری در هزاران زمان و مکان دور یا نزدیک. تصاویر و اطلاعاتی که هر ثانیه توسط ماهواره و اینترنت در ذهنهای بیجهت ریخته میشود، نه تنها مشکلی را از ما حل نمیکنند، بلکه بر مشکلات ما میافزایند. تاریخ هنر میتواند در زمانی که سنت زیر پای ما فرو ریخته است این توان را به ما ببخشد که تصاویر و اطلاعات را بشناسیم، دستهبندی کنیم، آنها را در سنت و قرارداد خود بنشانیم و علت وجودیشان را درک کنیم. شاید با درک گذشته از درون این بینظمی راهی به سوی آِینده بجوئیم.» دادبه در این نوشتار ابتدا با مروری بر مفاهیم مدرنیته و سنت، به واکاوی و مقایسهی زمینههای فرهنگیِ شکلگیری این مفاهیم و نسبت آنها در غرب و شرق میپردازد. او برای شرح این نسبت ارجاعاتی پراکنده به نحلههایی از تاریخ تفکر و فلسفه در غرب و شرق میدهد و میکوشد تا ابعاد مختلف این نسبت را در تاریخ فرهنگ و هنر شرق و غرب برجسته کند. نگارنده در ادامه به تلاشهای گروهی از متفکران غربی برای شناخت جلوههایی از تفکر و فرهنگ شرقی میپردازد. به گمان او، تأثیرپذیری فرهنگهای شرقی از مدرنیتهی غربی و پیامدهای آن از یک سو، و از یاد بردن حافظهی تاریخیمان از سوی دیگر، منجر به شکلگیری درک کاذب ما از هویت فرهنگی و پیشینهی تاریخیمان شده است، درک کاذبی که حتی در شیوهی نامیدن دستاوردهای هنری و فرهنگیمان از سوی غربیان و سپس خودِ ما، عیان است.