جولای گذشته در گایدهال همپتون شرقی، گفتگویی داشتم در خصوص سانسور. در طول پرسش و پاسخ متعاقب این گفتگو، با شخصی روبرو شدم که به شدت از این خبر ناراحت بود که سالی مان، عکاسی از خانوادهاش را رها کرده است. – یعنی همان کاری که او سالهای سال بدان میپرداخت. یک سری از این تصاویر نیز برای او اعتبار و شهرت فراوانی همراه آورده بود – تا بر طبق آگهی نمایشگاه پاییزی بعدیاش، بر روی چشمانداز کار کند.
چیزی که این سؤال کننده میخواست بداند این بود که آیا این امر نتیجۀ سانسور یا خودسانسوری است. همچنین اینکه هر یک از ما چه چیزی را در عکسهای خانوادگی او دوست داریم. همان چیزی که میخواهیم اکثر این عکسها از آن برخوردار باشند. و وی چگونه توانسته است بدان دست یابد؟
من در این آبشار کلامی روزنهای یافتم (یا در واقع آن را ساختم) و سعی کردم به پاسخ مناسبی برسم که به واسطۀ آن، پای نمونه کارهای قبلی امت گاوین نیز به میان کشیده شد.
این کارها برمیگردد به اواخر دهۀ 60 و اوایل دهۀ 70. دورانی که گاوین شروع به نمایش آثاری کرد که از جهاتی با کارهای سالی مان قابل مقایسه بود – تصاویری شاعرانه، متفکرانه و در قطع بزرگ از همسر، فرزندان و به دنبال آن حلقۀ خویشاوندانش.
این عکسها به سرعت بدل به آلبومهای خانوادگی و نیابتی مردم شد که بسیاری از ما مشتاقانه پذیرای هر بخش جدید آن بودیم.
سپس بدون آنکه این روند به نتیجه برسد و یا به هر ترتیب حل و فصل شود، به سادگی متوقف شد.
گاوین توجهاش را به هرجا معطوف کرد – به چشمانداز و برحسب اتفاق حتی به عکاسی هوایی – و سپس به ساخت تصاویر کاملاً قابل ملاحظهای ادامه داد که من هیچگاه نشنیدم کسی با تمام وجود، دربارۀ آنها حرفی بزند.
برای دریافت مقاله روی گزینهی خرید کلیک کنید.