58
روانشناسی سطحینگر / هلموت لتن / صالح نجفی
در پرترههایی که اکسپرسیونیستها از افراد میکشیدند، خطوط کنارهنما (contours) چندپاره میشوند، تو گویی سطح جسم انسانها دارد تحت فشار نیرویی كه از محرّکی مرکزی ساطع میشود ترک بر میدارد و متلاشی میگردد. در الگوی عینیت نو، خطوط کنارهنما برقرار میمانند. چشمها بسان نورافکنهای صحنهی تئاتر از زیر سایهبان ابروها بهدقت نگاه میکنند و فضا را مورد استنطاق قرار ميدهند؛ جسم (که معمولاً، به منظور امكان رتبهبندی اجتماعيِ سریع، با اونیفرمی پوشانده میشود) پیوستگی شغلی و طبقاتی خود را به نگاه خیرهی دیگرانی عرضه ميكند که به طریقی مشابه خود را عرضه ميدارند و در عملکرد دیگران كندوكاو ميكنند. دادائیستها زمینه را مهیای اين تغییر ديدگاه کرده بودند. ایشان با کنار نهادن شیوهی بازنمایی اکسپرسیونیستی که در آن کلهی آدمها مخزن انرژیهای بیانگر [= اکسپرسیو] به شمار میآمد جمجمهی آدمها را در کارهای خود باز میکردند و درون آن روزنامه میگذاشتند...