بدیهی است که منظورم برابرنهادن اروپا و اروپایی با مصیبت و رنج نیست، زیرا عالم اروپایی در جای و گاه خود امری محترم و مفید و ستایشبرانگیز است. مقصود دنیای مدرن و مدرنیسم ـ در معنای اصطلاحی آن ـ هم نیست. زیرا دنیای مدرن در قرن بیستم مانده و به تاریخ پیوسته اما عالم اروپایی هنوز در قید حیات و شکوفاست. نظرم به موجودیت فرهنگی اروپاییان است که اختلافات چندبعدی و همهجانبهای با عالم ایرانی داشته و همچنان دارد. به همین دلیل، وقتی مواجهه رخ داده، بهمثابه پدیداری غیرعادی و تکاندهنده، رنجی عظیم همراه آورده است.
در ایران هر بار که یک نسخه و میانبر میآمد تا به بار بنشیند. قطار پیشرفت به جهت دیگری تابیده بود و میبایست به فکر پیداکردن مقصری جدید و میانبری جدید افتاد. نسلهای پیدرپی سوختند و ساختند تا مشخص شود از این میانبرها عوایدی که وانمود میشد حاصل نمیشود. آنچه زمانبر است و گذار از مرحلهی تقلا را به تأخیر انداخته درک بیهودگی میانبرزدن است.
برای دریافت مقاله روی گزینهی خرید کلیک کنید.
بخشی از متن:
روزی که هیبت کشتیهای آلبو دوکرِک ـ ناخدای ماجراجوی پرتغالی ـ در افق خلیجفارس پیدا شد. هراس و نگرانی جزیرهی هرمز را فراگرفت. از مدتها پیش به گوش سلطان این جزیرهی پررونق و مردم رنگارنگش رسیده بود که این تازهواردان بر کشتیهای خود توپ نصب کردند.
بیملاحظه بنادر و شهر و مالومنال مردم را به گلوله بستند. تا پیش از ورود آنها به منطقه نه هیچ کشتیای مسلح بود و نه هیچ بندری آمادهی مقابله با حمله از سوی دریا. اما پس از آن، صورت مسئله کلاً دگرگون شد تا امروز. حال این چه ربطی به موضوع این شمارهی حرفه: هنرمند دارد؟ باید کمی مقدمه بچینم...