45
در کوهستانِ، اینجا / وحید حکیم
مسرور از اینکه زینپس میتوانم بارها و بارها خویش را به مرگ بسپارم ــــ اینجا مرگ در مرگ، بهسان درهای متوالی در دالانی بیانتها گشوده میشود ــــ همچون برگی مرتعش بر درخت در هر آستانه لحظهای درنگ میکنم، بهسان دانه انگوری که واپسین مراحل تصعیدش را سپری میکند تشویش اندکی را در دل احساس میکنم، تشویش از گشودن مرگی دیگر، آن آشکارگیِ پر نیرو...