50
دربارهی مهاجرت / مسعود سعدالدین
«سال 1365 من به همراه همسر و پسر اولم از ایران راهی آلمان شدم. نه با نقشهای حسابشده و نه تصوّر مشخصی از زندگی در خارج از ایران. ابتدا حتی تصوری از زمانی که قرار است در اروپا بمانیم هم نداشتیم. سالها که گذشت متوجه شدیم که حالا داریم در یک کشور دیگر زندگی میکنیم و ماندنی شدهایم.» مسعود سعدالدین نقاش ایرانی در مقالهی «دربارهی مهاجرت» از تجربهی رفتن و زندگی در مهاجرت میگوید. از دوستیاش با هانیبال الخاص که او نیز ابتدا به هند و سپس به آمریکا مهاجرت کرد. از دفتر طراحیهایی میگوید که سالها در زیرزمین خانهی پدری خاک خورد و روزی در بازگشت به ایران دوباره به کشور مهاجرتش برگرداند. او در این مقاله از حسرتها و تجربههای مهاجرتش میگوید اما به گفتهی خودش مسألهی «اگرها» را سالهاست که کنار گذاشته: «اگر میماندم...»، «اگر بعد از چند صباحی برمیگشتم...»