28
دربارهی ماخولیا در هنر / اورسولا گوئاریگ / وحید حکیم
«به واقع، در تاریخ هنر غرب ژست ویژهی مالیخولیا از تمام سدهها عبور میکند. از آثار عصر یونان کلاسیک، همچون تندیس آتنای مالیخولیایی و یا آلکمن بر چوبهی مرگ گرفته تا زمانی که در آن به سر میبریم، مالیخولیای مونک و سروزیه و سینماهای هاپر در نیویورک». این نوشتار دربارهی بازنمایی مالیخولیا در تاریخ هنر است. نگارنده نمونههایی از ژستهای بیانگر مالیخولیا در تاریخ هنر و ادبیات غرب را بیان میکند و با ارجاع به آراء متفکران مختلف واکنشهای متفاوت جوامع غربی در برابر مالیخولیا در دورههای مختلف تاریخ تمدن را به اختصار شرح میدهد. نگارنده به صورت مشخص دربارهی گراور آلبرشت دورر با عنوان مالیخولیا (1514) که آن را بهترین نمونهی رابطهی میان مالیخولیا و دانش و بیانگر روح خیالپرداز ژرمنی میداند، صحبت میکند و به برخی تفسیرهای مهم دربارهی آن اشاره میکند. او سپس در زمان به عقب میرود و نمونههایی از آثار هنری بازنمایی کنندهی مالیخولیا در عصر کلاسیک، قرون وسطی و باروک را معرفی میکند. او با رجاع به کتاب رابرت برتون با عنوان تحلیل مالیخولیا (1618) دربارهی نگرش جدید به مالیخولیا به مثابه گونهای بیماری اجتماعی در قرن هفدهم سخن میگوید. به گمان نگارنده این نگرش جدید از مالیخولیا، در حالی که ساختارهای بیمارگون را در جوامع انسانی نشان میدهد، به قلمرو هنر نیز وارد میشود. او نمونههایی از آثار مالیخولیاییِ واتو، رئو، پیکاسو، و سپس نقاشان متأخری همچون هاپر، اگنشیله، جیمز انسور، مارتین کیپنبرگر، و آنسلم کیفر را با ارجاع به برخی از عناصر زندگینامهایِ آنها معرفی میکند.