36
داستان بلوار / امیرحسین خورشیدفر
مقاله «داستان بلوار» نوشتهی امیر حسین خورشیدفر داستان بلوار کشاورز و آنچه تاکنون بر او گذشته را روایت میکند. بلوار کشاورز همانطور که نامش با گذر زمان تغییر کرده، ویژگیهای ظاهریاش نیز دستخوش تغییر شده است. نویسنده فضای بلوار را با جزئیات توصیف میکند، رهگذران بلوار که مشتاقانه به دیگران نگاه میکنند و با طمأنینه چشمانداز های آن را تماشا میکنند. بلوار از نظر مکانی یکی از پر رفت و آمدترین نقاط شهر تهران است و اقشار گوناگونی از آن عبور می کنند. داستان بلوار به سرنوشت آب بلوار کشاورز (عنصر متمایز آن از سایر بلوارهای شهر) نیز میپردازد. آبی که در ابتدا جاری بوده و از نهرهای اطراف تهران نشأت میگرفته و اکنون ساکن است.
انقلابیون دهه شصت به اینجا میگفتند چهارراه داس و چکش. بلوار کشاورز که داس است و خیابان کارگر چکش. در زمستان سال 1389 از کارگر و کشاورز خبری نیست. کارمندها و دانشجوها پیاده یا سوار ماشینهایی هستند که پشت چراغ قرمز بلوار ایستادهاند. ماشینها تا آستانه بلوار میروند و بعد دستهشان دو تکه میشود. بیشتریها میپیچند توی خیابان باریک شانزده آذر.