70
خوانشی از زلزلهی لیسبون: آدورنو، لیوتار و امر والای معاصر / جین ری/ نسترن صارمی
تأکید بر والابودنِ آشویتس و هیروشیما، گرچه هرگز به بیان و پذیرش کامل و حداکثری نرسید، ظاهراً همواره در آستانهی مبدّلشدن به باوری رایج در نظریه و اندیشهی اواخر قرن بیستم بوده است. اما اگر تأمل کنیم، در خواهیم یافت چندان هم عجیب نیست که فیلسوفان و منتقدان بتوانند «رویدادها»ی تاریخی قرن بیستم را که در این دو نام و دو مکان خلاصه شدهاند با مقولهای زیباشناختی مربوط به قرون هفدهم و هجدهم پیوند دهند. شدت خشونت این دو فاجعهی نسلکشی شدیداً تروماتیک، هستهی سختِ فهمناپذیر و میراث شومشان برای آینده، گسستی ریشهای در آگاهی تاریخی به جا گذاشته است.