در این شماره به ادامهی بحث پیرامون «جامعهشناسی هنر ایران» خواهیم پرداخت. «مکس وبر» یادآور میشود:« برای فهم دین، کافی نیست اشکال نمادین دینی را بررسی کنیم. نه این که ساختار ماهوی پیام دینی و ساختار متون اسطورهشناختی را به مطالعه بگذاریم. او به جای این موارد به تولیدکنندگان پیام دینی، به منافع خاصی که به آنها جان میدهد. به راهبردهایی که آنان در منازعات خود به کار میگیرند عنایت دارد.»
اگر در عبارات بالا به جای کلمۀ دین، کلمۀ هنر را بگذاریم بازهم همۀ جملات صادق است. برای فهم هنر- یا شکل خاصی از هنر- باید به بدنۀ هنرمندان توجه کرد. به همین دلیل نیازمند نگاه به جامعهشناسی هنر ایران هستیم. « تعریف جامعهشناسانهی هنر یک تعریف مصداقیست که در آن هرآنچه در جامعه و از دیدگاه مخاطب عام و مخاطب خاص به عنوان هنر شناخته شده است، هنر است.»
«حرفه: هنرمند» با اعتقاد به مقدمۀ بالا بحث جامعهشناسی هنر ایران را با مقدمهای که ایمان افسریان در شمارۀ 14 نوشت آغاز کرد و مقاله را در همان شماره به نقد گذاشت. مقاله، موافقان و مخالفان بسیار یافت. معتقدیم حل مشکلات، در هماندیشی جمعی و تضارب آرا حاصل میشود. این گفتگو هم نمیتواند و نباید فقط در حوزۀ نقاشان و یا جامعهشناسان محصور باشد. بلکه باید از سایر حوزههای علوم انسانی و هنر نیز در این هماندیشی جمعی شرکت میکردند. مقاله« هنر متجدد- هنر بازاری» بهانهای بود تا آقایان منصور براهیمی با تخصص در زمینۀ نمایش و فلسفه هنر. کمال اطهاری با تخصص در حوزۀ اقتصاد و شهرسازی، مهدی سحابی مترحم و نقاش، امید مهرگان از حوزه فلسفه، و خانم فائقه بقراطی محقق در زمینۀ نقاشی، به بحث و نقد بپردازند. «حرفه: هنرمند» همچنان از نقدهای سایر اندیشمندان و خوانندگان در زمینه جامعهشناسی هنر ایران استقبال میکند.