50
تنی در مونپارناس و جانی در بلوارِ کشاورز / مهدی یزدانیخُرّم
مهاجرت از نمادینترین وضعیتهای زیستی یک هنرمند محسوب میشود. وقتی از مهاجر حرف میزنیم چنان گستردگی تاریخی، سیاسی، و زیستیای در ذهنمان پدید میآید که کمتر میشود در طبقهبندیهای کلی چند شقی قرارش داد. در ایران نیز از دوران بعد مشروطه تا امروز مهاجرت یکی از گزینههای زیستی مهم برای نویسنده و شاعر ایرانی بوده. مهدی یزدانیخرم در این مقاله به مهاجرت نویسندگان و شاعران ایرانی از سالهای دور تا به امروز پرداخته و این سؤال مهم را مطرح میکند که آیا مهاجرت «تن» میتواند به مهاجرت «ذهن» هنرمند منجر شود؟ میدانیم که مکان برای نویسنده و شاعر امری حیاتی است، و مدام در تلاش است تا مکان را برای خود بازآفرینی کند. اما نویسندهای که تن خود را از زادگاهش خارج کرده چطور میتواند رابطهای میان مکان جدید و ذهنش به وجود بیاورد؟ مهدی یزدانیخرم در این مقاله با بررسی مهاجرتهای نویسندگان مشهوری چون رضا براهنی، رضا قاسمی، مهشید امیرشاهی در صدد پاسخ به این پرسشها برآمده است.