37
تاریخ هنر جدید: 1_ «نظریه»
حدوداً از دهه شصت میلادی به این سو، شكلی از نقد و نظریهپردازی و تاریخنگاری هنری در فضاهای دانشگاهی و روشنفكری غرب پدید آمد كه تحت تأثیر فلسفه و علوم انسانی انتقادی اروپایی، و عمدتاً فرانسوی، بنیانهای نقد و تاریخنگاری سنتی را مورد تردید و بازنگریهای جدی قرار داد. این تحول كه از آن زمان تاكنون چهره مباحث انتقادی و دانشگاهی در مورد هنرهای بصری را كاملاً دگرگون كرده است، با عنوان «تاریخ هنر جدید» شناخته میشود، و بحث این شماره و شماره آینده ما به آن اختصاص یافته است. از جمله اصلیترین چهرههای این جریان، باید از كسانی چون بنیامین باچلو، روزالیند كراوس، هال فاستر، داگلاس كریمپ، گریزلدا پالاك، لیندا ناكلین، اسوِتلانا آلپرز، مایاك بال، نورمن بریسون، تی. جی. كلارك، تامس كرو، استوارت هال، بل هوكس، ویكتور برگین، جان تَگ، آلن اسكولا، لوسی لیپارد و اَملیا جونز نام برد. چنانكه میتوان دید، بیشتر این اسامی در فضای تجسمی ایران بیگانهاند، و جز مقالاتی كه جسته و گریخته (از جمله در خود حرفه: هنرمند) از آنها چاپ شده، آشنایی چندانی در مورد آنها وجود ندارد. كتابهای تاریخ هنر موجود در ایران، كه برخی از آنها از جمله تاریخ هنرهای كلاسیك در سرتاسر دنیا هستند، به شیوه سنتی به نگارش در آمدهاند. اما نكته جالبی كه آشنایی با این جریان را از حد كسب اطلاعات در مورد یك جریان فرهنگی فراتر میبرد آن است كه فضای تجسمی ایران بهنحوی نامحسوس و نه چندان آگاهانه از این شیوههای گفتن و دیدن تازه تأثیر پذیرفته است، و این امر را در نقدها، یادداشتهای كاتالوگ نمایشگاهها، و گپهای دوستانه، و از آن مهمتر در الگوهای عملیای كه هنرمندان جوانتر ما برای كار برمیگزینند، میتوان حس كرد. بحث این دو شماره نیز در واقع تلاشی است برای محسوس كردن و به رسمیت شناختن این پدیده كه به صورت نامحسوس نظر و عمل هنری ما را نیز تحت تأثیر قرار داده است.