60
بویس و رمانتیسم / تئودورا ویشر / فتاح محمدی
کاسپار دافیت فریدریش درون مایهی اصلی تابلوی کوچکاش را، از زاویهای بسته و نه چندان تماشایی، تل خاکی انتخاب کرده که از روی در چوبی پوسیدهاش میتوان فهمید کلبهای است پوشیده از برف. یک شاخهی سوخته، علفهای زمستانی پژمرده و گلهای خشکیده پوشش دلگیر اما کمابیش عجیب برف را شکافته و بیرون زدهاند. تاریکی نفوذناپذیر درون کلبه، همانطور که آسمان خاکستری و بیانتها، جلوی دید آدمی را میگیرد. بیدهای کج و کوله، این مجموعهی طبیعت بیجانگونه را قاب گرفتهاند و آن را سرشار از حسّ مرگ، نومیدی و سرنوشت محتوم کردهاند. سرشاخههای بوتههای جوان بر زندگی نو گواهی میدهند؛ در عین حال، قطعیتی که طبیعت ضامن آن است باید به وضعیت ویرانیِ نشانداده شده گردن نهد.
در بارش برف (1965)، یکی از زیباترین و تأثیرگذارترین مجسمههای یوزف بویس، سه شاخهی بدون برگ کاج روی زمین افتادهاند ...