45
اسناد تنهایی / مهدی مقیمنژاد
میشل عزیز را تا هستم از یاد نخواهم برد. چهارده سالم بود که خواندمش. و از آنجا بود که دانستم نامهها چگونه میتوانند تکاملیافتهترین شکل پیام باشند. نابتر از آن نمی شد تصور کرد که کاغذی واسطه احساسات و اندیشههایت باشد. کاغذی که سفر میکند تا به تو برسد. در انتظارت میماند تا خوانده شود، زنده شود و با تو جان گیرد. و بعدترها به پاسخی، به نامهای دیگر تبدیل شود و باز هم زنده بماند و بخشی از حافظه، بخشی از اشیاء عزیز کرده، بخشی از دارایی زندگیات شود. ...