49
از زیباییشناسی تا نقد هنر / آرتور دانتو / مهدی نصرالهزاده
دانتو در این مقاله میکوشد تا با تبیین آراء کلمنت گرینبرگ در نقد هنری و به چالش کشیدن آن، شرحی از شیوهی نقد هنری مطلوب خود ارائه دهد. او برای این کار، ابتدا تلاش میکند تا برخی نارساییهای زیباشناسی کلاسیک در مواجهه با هنر جدید را روشن کند و ناکارآمدی نظریهها و شیوههای نقد هنری مبتنی بر ارکان زیباشناسی کلاسیک را نشان دهد. به زعم وی، برای فائق آمدن بر این نارساییها ضروریست تا شالودههای نظری زیباشناسی کلاسیک را مورد تجدید نظر قرار داد و به بیان مختصر، نظام زیباشناسی کانتی را با فلسفهی هنر هگلی جایگزین کرد. او ابتدا به مرور آراء کانت و شوپنهاور پیرامون چیستی ذوق (هنری) و زیبایی و نشان دادن نواقص و ناکارآمدی فزایندهی آنها در نقد هنر مدنیسم و به ویژه هنر بعد از دهه 1960 میپردازد. سپس آراء کلمنت گرینبرگ در مقام ناقد هنر را از حیث متأثر بودن از نظام زیباشناسی کانتی به چالش میکشد. دانتو در اینجا 2 اصل بنیادین و ذاتباورانه در اندیشهی گرینبرگ که متأثر از زیباشناسی کانتی است را به چالش میکشد و ناکارآمدی آنها را با ارائه نمونههايی از هنر مدنیسم توضیح میدهد: یکی اعتقاد بر جهانشمول بودن هنر و نگریستن به هنر به مثابه امری یکپارچه، و دیگری اعتقاد به تغییرناپذیر بودن هنر. از یادداشت مترجم
دانتو در این مقاله، از رهگذر تبیین نسبی نظرات و نقد عملکرد کلمنت گرینبرگ در مقام ناقد، شِمایی از نقد هنر مطلوب خود ارائه میکند. این نقد هنر بهطور مشخص برای پرداختن به «هنرِ پس از پایان هنر» آماده شده است و دقیقاً آن نوع نقد هنری است که میباید در دوره «پایان هنر» صورت گیرد. به نظر دانتو، نقد هنر کسانی مانند گرینبرگ، از آن جهت که هنوز به کاستیهای زیباییشناسی کلاسیک، به عنوان شالوده نظری نقد عملی، وقوف نیافتهاند، ناکارا و ناتوان از مواجهه با هنر غالبِ پس از دهه شصت است.