53
آن پتک در دستان خود ماست / ایمان افسریان
جستاری دربارهی ارتباط گفتمانهای روشنفکری و سیاسی با نهاد موزه در ایران
این که ما چگونه میتوانیم موزه بسازیم یا موزههای خود را احیاء کنیم پرسش اصلی این مقاله است. و این که چرا در فاصلهی سی سالِ دهههای بیست تا پنجاه مهمترین موزههای ایران ساخته شد و در سی سال اخیر نه تنها موزهای ساخته نشد بلکه آسیبهای بسیاری به همان موزههای قدیم رسید پرسش بعدیست. البته در سالهای اخیر شکل دیگری از فضاهایی موزهای ایجاد شد. اما این فضاها ماهیتی متفاوت با آنچه به طور متداول موزه نامیده میشود دارد. دلیل و معنای این فضاهای جدید چیست؟ میتوان به این سؤالها پاسخهای سادهای داد؛ اینکه آنها که ساختند اندیشهای ملی داشتند و اینها که نساختند و گاه تخریب کردند دل در گرو چیز دیگر داشتند. یا آنکه آنها از سرمایهی فرهنگی بالاتری برخوردار بودند و امروزه متولیان این امر از آن سرمایه فرهنگی برخوردار نیستند و یا حتی میتوان موضوع را اخلاقی کرد و در مورد فساد یا سلامت اخلاقی نظام بروکراتیک حفظ میراث فرهنگی و... سؤال کرد. اینها همگی لایهای از دلایل وضع موجودند. اما اگر به این حد از پاسخ بسنده کنیم، نتیجه، تکرار اخبار نابودی و انهدام میراث فرهنگی و (آرشیوها و موزهها و ...) بیحس و عادی شدن افکار عمومی نسبت به این اخبار و در نتیجه ادامهی وضعیت بحرانی فعلی خواهد بود. و در نهایت به این واکنش عوامانه دامن خواهد زد که بهتر آن است آثار ایران از کشور خارج شود تا در موزههای کشورهای پیشرفته مکان امنی بیابند و حفظ شوند! ادعای این نوشته این است که به نظر میآید علت اصلی ساخته نشدن موزهی جدید و نابودی موزهها و آثار موجود نه ناکارآمدی و فساد و پایین بودن سرمایهی فرهنگی مدیران فعلیست و نه بغض و کینه بخشی از حاکمیت نسبت به دوران باستانی ایران. هرچند همهی این عوامل در این وضعیت مؤثرند. در خود نظام حکومتی فعلی بخشهایی بسیار دقیق و درست با کمترین فساد و بیشترین بازدهی فعال و موفق بودهاند و علیرغم عداوت عدهای با فرهنگ ایران پیش از اسلام افکار عمومی و بخشی از فرهیختگان داخل حاکمیت ارزش لااقل مادی این آثار را میدانند. پس مشکل کجاست؟...