52
آن سوی جهان / آریاسپ دادبه
دادبه در این درسگفتار به مرور برخی مبانی دو سنت اندیشهی چینی، یعنی اندیشههای لائوتسه و کنفسیوس، و انعکاس آن در هنر و دانش چین میپردازد. دادبه میکوشد تقابل میان انسانگرایی کنفسویوس و طبیعتپرستیِ لائوتسه را آشکار کند. لائوتسه در دورهی اوج شکوفایی باستانیِ چین هشدار میداد آشوبی بزرگ به نام «آشوب زمانه» در پیش است که خاستگاه آن کوششهای بیحاصل انسان برای ایجاد تمدنی ساختگی بود، و تنها چارهی آن را روی گرداندن از تمدن و بازگشت به گذشتهی آغازین است. اما بر خلاف آن، پیروان کنفسیوس نه خواستار واگشت بلکه در جستجوی بازگشت به آیینهای منظم و فرهنگ دورهی چو بودند. دادبه میپرسد آیا این دوگانگی نشان از دوپارگی روح چینیان است؟ و میکوشد به آن پاسخ دهد. به گمان نگارنده درونمایهی هنر چین متأثر از آموزههای لائوتسه است و از سوی دیگر، دانش و قدرت در چین محمل اندیشههای کنفسیوس است.