هنر پیمان هوشمندزاده دوقطبی است: یک سر بخشی از ارزشمندترین آثار عکـاسی مستند کشور و سر دیگـر خُرده‌ای از خیل کارهای کیچ/پاپِ هنر سردرگـم معاصر ایران، هر دو در پرداخت فرهنگ عامه، اما یک سر معنادار و سرِ دیگر بی‌معنـا. اما این تفـاوت از کجـا سرچشـمه می‌گیرد؟ شاید اصلـی‌ترین و در عین حال ساده‌ترین عامل، نسبت بین موضوعِ عکاسی و بسترش باشد، اینکه عکاس موضوع را از بسترِ زیستش جـدا می‌کند و در فضایی ایزوله یا بازساخته عکاسی می‌کند و یا در پیوندِ با همان بستر قرار می‌دهد. در آن انقطاع و جداسازی، شریان‌هـای حیات‌بخـش شئ یا شخص قطع می‌شود؛ آنچـه به فضا و مکان وصلش می‌کـرده و در پیونـدی اندام‌وار با عناصر فرهنگـی آن فضـا قرارش می‌داده؛ آنچه معنایش می‌بخشیده. اما آیا این چیزها فارغ از بسترشان نمی‌توانند حامل همان معنا باشند؟

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.